چقدر دوریم از هم
این روزها که باید شاهد پیوستن جویبارها باشد..
مدام رودهایی را که می خشکند نامگذاری میکند
به نام جنگلهایی که ریشه کن می کنیم شهر نمی سازیم و..
نامی نو بر شهرها می نهیم
از شهرهایمان رودی نمی گذرد
و زنده رودها را
بی آب
تشنه و تنها در کویری خود ساخته رها می کنیم ..
کدام واسطه آیا
با کدام وساطتت شیرین می تواند
از این بندهای وارهاندمان
از این سدهای ساخته از جهالت
از این شهرهای بر پا شد در جنگلها
هر چه می نگرم
چیزی شیرینتر از برجهای قد کشیده نمیبینم
حتی آسمان نیز دیگر آن جذابیت گذشته را ندارد ..
خدایی دیگر
زیر آسمانی دیگر
با وساطت پیامبری دیگر آرزو می کنم .......