من رویا بافته ام
من سالهای سال رویا بافته ام..
در رویاهای من هر گز بوته ای در سایه ی درختی سترگ از نور محروم نمی شود
نهنگهای رویای من
در آبهای آزاد غلت می زنند
ماهیهای آزاد
آزادنه به دهان خرس آز کسان نمی روند
در رویاهای من
همه جا به یک اندازه روشن است
همه جا به یک اندازه تیره
خورشید بی انتخاب بر همه می تابد
باران بی انتخاب بر همه می بارد
و بر هر کاسه ای می ریزد
بر هر شوره زار و گلزاری..
من رویا بافته ام- سالهای سال
و همچنان رویا می بافم
کاش صدای ضجه ای از خوابم بیدار نکند....
کااااش.....